تازه های تکنولوژی و مقالات

استیو جابز در گذر زمان

مرگ احتمالا بهترین ابتکار زندگی است. مرگ است که کهن‌سالان را کنار می‌زند و راه را برای افراد جدید باز می‌کند.

 

این جملات استیو جابز است که اکنون، کمی پس از مرگ او شگفت‌انگیز به نظر می‌رسد؛ مردی که ابزارهای فراوانی را به دنیا معرفی کرد. جابز که یکی از بنیان‌گذاران اپل بود این سخنان را در جمع دانشجویان دانشگاه استنفورد در سال 2005 گفت. او در آن هنگام از سرطان رهایی پیدا کرده بود. البته این رهایی او موقت بود و او چند سال بیشتر در دنیا نماند.

او برخلاف آن‌چه اواخر نوشته شده مخترع به معنای دقیق کلمه نبود، اما قدرت تشخیص بالایی داشت و می‌توانست دریابد ایده‌های افراد خوب هستند یا بد، و این که آیا برای مردم جذابیت خواهند داشت یا خیر.

او با این حس بود که در 23 سال حضور در اپل کارهای ماندگار فراوانی انجام داد.

جابز اولین تجربه کار با Xerox Alto، کامپیوتری متعلق به سال 1979 را این‌گونه توصیف کرد: «لحظه‌ای از مکاشفه»! این کامپیوتر عناصری داشت که در آن دوران به‌کلی نامتعارف بود، مانند ماوس و رابط کاربری گرافیکی. برنامه‌ها در سیستم عامل این کامپیوتر به صورت پنجره‌های گوناگون باز می‌شدند و فایل‌ها و فولدرها از این پنجره‌ها قابل مشاهده بودند.

جابز از این کامپیوتر الهام گرفت و ایده‌های آن را در کامپیوتر فوق‌العاده گران‌قیمت شرکت اپل به نام Lisa، و بعدتر در مکینتاش‌های افسانه‌ای این شرکت به کار بست. او می‌دانست که این سبکی است که کامپیوترها در چند دهه آینده باید داشته باشند.

استیو جابز همواره جزئیات محصولات احتمالی را بسیار دقیق بررسی می‌کرد و پیش‌بینی می‌کرد آن محصول موفق خواهد بود یا نه؛ برای مثال کنترل چرخی کلیکی آیپاد که با آن می‌شد تنها با سه کلیک از میان هزاران آهنگ یکی را انتخاب کرد. یا صفحه لمسی آیفون که آیکون‌ها در آن بسیار مرتب چیده شده بودند. او درمی‌یافت مدل‌های نمونه چه جذابیتی دارند و این مدل‌ها را توسعه می‌داد و میلیون‌ها دلار به دست می‌آورد. باریک‌بینی او نوعی وسواس شدید بود، اما او را ثروتمند ساخت.

کار شبانه

استیو جابز در اوایل دهه 80 بسیار به شهر آلتناشتایگ در آلمان سفر می‌کرد. هارتموت اسلینگر، شرکت مشهور فراگ دیزاین خود را در این شهر بنا نهاده بود. این شرکت طراحی محصولات اپل را به عهده داشت. اسلینگر تعریف می‌کند که شب‌ها با جابز پشت میز اتاق نشیمن می‌نشستند، و در حالی که آهنگ‌های White Album بیتلز پخش می‌شد، طراحی‌های گوناگون را روی کاغذ بررسی می‌کردند و آنها را با یونولیت می‌ساختند.

جابز گاهی به مسافرخانه برمی‌گشت و به کار ادامه می‌داد. صبح که می‌شد، صاحب مسافرخانه که تنها محل اقامت خارجی‌ها در آن شهر بود با اسلینگر تماس می‌گرفت: «اون آمریکایی دیوونه مگه چقدر پول داره؟ اصلا می‌تونه قبض تلفن‌هاش رو بده؟» جابز در تمام طول شب با دفتر مرکزی شرکت در کوپرتینو آمریکا، و با تامین‌کنندگان قطعات در آسیا تماس می‌گرفت. استیو جابز با آن شلوار جین و با آن تی‌شرت به نظر نمی‌رسید رییس یکی از پانصد شرکت برتر دنیا در لیست Fortune 500 باشد.

نه، او مانند فردی نبود که قرار است دنیای فناوری را زیر و رو کند.

استیو جابز در هنگام معرفی آیپاد بود که موفقیت اپل را این‌گونه جمع‌بندی کرد: «این ابزار ترکیبی است از پایه‌های فنی باورنکردنی، با راحتی افسانه‌ای کار با محصولات اپل، و طراحی پرشکوه.اگر کسی از خود بپرسد دلیل وجود شرکت اپل چیست، همین را به عنوان یک نمونه به او معرفی خواهم کرد.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *